دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۶ - ۰۶:۳۱
۰ نفر

ترجمه - کیکاوس زیاری: همراه کوئنتین تارانتینو و روبرت رودریگوئز وارد «گریندهاوس» شوید.

بسیاری از این دو به عنوان بزرگترین فیلمسازان هالیوودی نام می‌برند و حالا برای اولین بار آنها یک فیلم سینمایی را به صورت مشترک با یکدیگر کارگردانی کرده‌اند.

«گریندهاوس» فیلمی است که این دو به صورت جداگانه ساخته‌اند. حال و هوای فیلم تا حد زیادی شبیه محصولات سینمایی دو دهه 30 و 40میلادی است. آن روزها تعداد زیادی فیلم ساخته می‌شد که لقب فیلم‌های درجه دو (B-Movie) را گرفته بودند.

 برخی از آنها کارهای دلهره‌آوری بودند که سازندگانشان با ساخت آنها به دنبال اکتشافات تازه‌ای بودند.

این دومین بار است که تارانتینو و رودریگوئز در یک فیلم مشترک با هم کار می‌کنند. نخستین بار هنگام تولید «سین‌سیتی»‌ بود که تارانتینو به کمک رودریگوئز آمد. در «گریندهاوس» رودریگوئز بخش «ترس کهکشان» را کارگردانی می‌کند که فضای زامبی‌وار و شکنجه‌گونه قصه فیلم را ترسیم می‌کند.

 در این بخش نوین اندروز، فردی رودریگوئز و رز مکگاورن بازی دارند. بخش تارانتینو به نام «مدرک قتل» از حضور کرت راسل بهره گرفته است. او در فیلم در نقش یک بدلکار نیمه دیوانه و وحشی به نام مایک ظاهر می‌شود.

 به این ترتیب تماشاگران «گریندهاوس» دو فیلم متفاوت را در دل یک فیلم سینمایی تماشا می‌کنند و نمی‌توان گفت با فیلمی دو اپیزودی سروکار دارند. نکته جالب این است که این فیلم سه آگهی متفاوت سینمایی دارد.

 تارانتینو و رودریگوئز به صورت مستقل و در لوکیشن‌هایی متفاوت کار خودشان را انجام داده و فیلم‌شان را فیلمبرداری کردند. اما برای گفت‌وگو درباره این پروژه، آنها در کنار هم نشستند و به پرسش‌های منتقد سایت سینمایی «مووی وب» جواب دادند.

  • چه زمانی شما دو نفر داخل رادار یکدیگر پدیدار شدید؟

رودریگوئز: سال 1992 و در جشنواره فیلم تورنتو بود. قبل از آن چیزهایی درباره «سگ‌های انباری» او شنیده بودم. بازاریاب من پیشنهاد کرد که این فیلم را تماشا کنم. او که آن را دیده بود، گفت: «حتماً عاشق این فیلم و سازنده‌اش می‌شوی. او فیلمی تازه و با حال و هوای متفاوت ساخته است.»

حقیقتاً «سگ‌های انباری» فیلمی خوب بود. آن را در جشنواره فیلم فلوراید دیدم ولی خودش آنجا نبود. کمی بعد یکدیگر را در تورنتو ملاقات کردیم. در لابی هتل به سوی یکدیگر دویدیم. اما او هنوز فیلم «ال‌ماریاچی» مرا ندیده بود.

تارانتینو: دیدار روبرت مثل این بود که به خودم بگویم «آهان، تو همان رودریگوئزی هستی که می‌گویند. چیزهای خیلی زیادی درباره «ال‌ماریاچی» تو شنیده‌ام.

رودریگوئز: با هم به تماشای «ال ماریاچی» رفتیم. او کنار من نشست، زیرا در مدت زمان کوتاهی تبدیل به دوستانی صمیمی شدیم. من نمایش عمومی تمامی فیلم‌هایم را فیلمبرداری ویدئویی می‌کنم. می‌خواهم واکنش تماشاگران را نسبت به کارهایم بدانم.

 فکر نمی‌کردم کسی به فکر اکران عمومی این فیلم بیفتد و برای همین جلسه نمایش فیلم در جشنواره را ضبط کردم. در تمام مدت فیلم صدای خنده کوئنتین روی نوار فیلم شنیده می‌شود.

تارانتینو: این چیزی شبیه یک ماشین بود؟ (می‌خندد)
رودریگوئز: خب، من هم به خودم گفتم «چه خوب است، من واکنش تارانتینو را اولین باری که فیلمم را دید، دارم.»

  • شما هر دو سبک‌ها و شخصیت‌های متفاوتی دارید. چه چیزی در این دو فیلم وجود داشت که شما را به یکدیگر نزدیک کرد؟

رودریگوئز: همین دو نکته بود که باعث دوستی ما شد. هر دو ما عاشق این نوع فیلم‌ها هستیم. در عین حال می‌توانیم یک فیلم مشترک را  نیز با هم کارگردانی کنیم و تماشاچی نخواهد پرسید که «ای وای، شما هم دارید یک فیلم زامبی می‌سازید؟ آن هم به صورت همزمان؟»

تارانتینو: آره، همین‌طور است.

رودریگوئز: البته دو فیلمی  که ما ساخته‌ایم به قدر کافی با یکدیگر فرق دارند. این نکته باعث خلق نوع تازه‌ای از تجربه می‌شود که تو دوست داری خودت را درگیر آن کنی. می‌خواهی ببینی ساخت یک فیلم مشترک دوبخشی چگونه است.

 فیلم‌های ما می‌توانند در ژانر سینمای ترس و وحشت جای بگیرند، اما آنها هیولاهایی کاملاً متفاوت هستند، چرا که قصه و کاراکترهای آنها به شدت با هم اختلاف دارند و از هم دور هستند. وقتی داری روی این پروژه کار می‌کنی حقیقتاً احساس می‌کنی که داری یک فیلم دو بخشی (و دوبل) می‌سازی، اما فیلم‌هایی که قرار است یک فیلم باشند و شباهت‌هایی هم با هم داشته باشند.

تارانتینو: طبیعی است وقتی فیلمی به این شکل ساخته می‌شود، تو نمی‌خواهی این دو فیلم خیلی شبیه به یکدیگر باشند. تو به عنوان تماشاچی به دنبال کمی تغییر و تفاوت هستی.

این نکته‌ای است که هنگام ساخت فیلم‌های ترسناک حتماً باید رعایت کنی. در این حالت یکی از آنها ممکن است فانتزی‌تر باشد و با هیولاها سروکار داشته باشد. ولی آن دیگری درباره آدمی صحبت کند که به دنبال وحشت زده کردن یک پرستار بچه است. در عین حال من این واقعیت را دوست داشتم که ما می‌خواستیم کاری کنیم که این تجربه ساخت «گریندهاوس» کارساز و مثمرثمر باشد.

 این یک تجربه بزرگ بود. به هرحال می‌دانید که این فیلم در حقیقت دو فیلم است در یک فیلم، یعنی چیزی شبیه یک فیلم دوبل. بخش روبرت حال و هوای او را دارد و بخش من حال و هوای خودم را. قرار نبود و نیست که این دو فیلم شبیه هم باشند. از همان روز اول هم احساسمان این بود که این دو فیلم باید دوکار مجزا، مستقل و متفاوت به نظر برسند.

رودریگوئز: اول کار قرار بود بخش او را من فیلمبرداری  کنم. زمانی که مشغول فیلمبرداری بخش خودم بودم کم‌کم متوجه این نکته شدم که اگر بخواهم بخش او را هم من فیلمبرداری کنم، حال و هوای  کار او هم خیلی شبیه کار من خواهد شد و این چیزی بود که ما نمی‌خواستیم اتفاق بیفتد. همین مسئله باعث شد تا او را متقاعد کنم که خودش کار فیلمبرداری بخش خودش را به عهده بگیرد.

 به این ترتیب ما دو نگاه کاملاً متفاوت (و طبعاً دو فیلم کاملاً متفاوت) داشتیم. پس او هم بخش خودش را فیلمبرداری کرد.

  • در چنین شرایطی کنترل کار چگونه بود؟ منظورم نه فقط تولید فیلم که فیلمبرداری در استودیوهای خودتان هم هست.

رودریگوئز: خب، من از همان زمان که «ال ماریاچی» را در خارج از چارچوب استودیویی ساختم متوجه این نکته شدم که ضرورتی ندارد که حتماً در هالیوود باشم تا بتوانم فیلمی را کارگردانی کنم. این مسئله درهای تازه‌ای را به رویم باز کرد و باعث تسهیل شرایط کاری شد. من در محدوده کوچک خودم سیستم استودیویی خودم را بنا کرده‌ام و همیشه هزینه تولید فیلم‌هایم را پایین نگه می‌دارم. چنین روشی بهترین راه برای ادامه فعالیت است.

در این شرایط، آدم آزادی عمل هم دارد و تو مجبور نیستی مدام به این و آن پاسخ بدهی و مجبور شوی نماهای اولیه‌ای را که گرفته‌ای به کسی نشان بدهی. تهیه‌کنندگان وقتی 100 میلیون دلار خرج تولید فیلمی می‌کنند، حق خودشان می‌دانند که بر تمام مراحل کار نظارت کنند. هر لحظه آنها به تو یادآوری می‌کنند که مراقب همه چیز باشی و خطایی نکنی.
تارانتینو: همین‌طور است.

رودریگوئز: آره، به همین دلیل فکر می‌کنم بودجه یک فیلم سینمایی باید معقول و در حد مثلاً 50 میلیون دلار باشد. این همان رقمی است که برای تولید «سین‌سیتی» خرج شد. اما در فیلم جدید ما در حقیقت با دو فیلم سروکار داریم که به احتمال زیاد در سطح بین‌المللی به عنوان دو فیلم- و نه یک فیلم- پخش و اکران خواهد شد. با توجه به این وضعیت، هزینه‌ای که ما برای ساخت فیلم صرف کردیم هزینه‌ای مقبول است.

  • آیا با این فیلم جدید تلاش دارید تماشاگران مدرن و جدیدی را داخل سالن‌های سینماها کنید؟

تارانتینو: خب، یکی از چیزهایی که من و روبرت را مصمم به ساخت این فیلم کرد این بود که اوضاع تولید و نمایش طی یکی دو دهه اخیر به آرامی و به تدریج تغییر کرده است. در دهه70 درایوین‌ سینماها و گریندهاوس‌ها متداول بودند و وضعیت نمایش به شکل دیگری بود.

شما وقتی برای تماشای فیلم‌ها می‌رفتید روحیه و حال و هوای متفاوتی داشتید. آن زمان خبری از مولتی پلکس‌ها نبود، شما فقط سالن‌های بزرگ را می‌دیدید که با پوسترهای بزرگ پوشیده شده بودند.

  • چگونه توانستید برای فیلم چنین کاراکترهای زن قوی‌ای را خلق کنید؟

تارانتینو: اول از این تعریف شما تشکر می‌کنم و دوم اینکه من یک فیلمنامه‌نویس هستم. کارم نوشتن است. نکته مهم در این کار این است که شما فقط برای خودتان نمی‌نویسید. البته هنگام نگارش من تا حدودی هم درباره خودم می‌نویسم.

 بخشی از وجود من در درون تمام کاراکترهایی که می‌نویسم و خلق می‌کنم وجود دارد. اما به نظر من آنهایی  که فقط درباره خودشان و با تجربیات زندگی‌شان می‌نویسند، نویسندگان خوبی نیستند. شغل من این است که به آدم‌های دیگر و نوع زندگی‌شان نگاه و دقت کنم. باید به چیزهایی که دیگران می‌گویند گوش بدهم، به صورت‌هایشان نگاه کنم و درونیاتشان را کشف کنم. این کار نوعی مکاشفه است.

  • روبرت، زمانی که ایده ساخت فیلم را خلق کردی تعداد زیادی فیلم زامبی وجود نداشت. اما حالا تعداد زیادی از این نوع فیلم ساخته می‌شود.

رودریگوئز: بله، همین‌طور است. 30صفحه اول «ترس کهکشان» را چندین سال قبل نوشتم. آن زمان مشغول ساخت فیلم The Faculty بودم. به بازیگران فیلم الیجاوود و جاش‌ هارتنت گفتم: «من این فیلم زامبی را می‌سازم. می‌دانم که این ژانر نمرده است. مطمئن هستم که آنها دوباره برمی‌گردند و پرده سینما را در اختیار خود می‌گیرند.» آنها از شنیدن این حرف‌ها هیجان زده شده بودند.

  • از کجا چنین اطمینانی داشتی؟

رودریگوئز: این مثل یک دایره و چرخش آن است. هر چیزی برای مدتی مد می‌شود و کمی بعد از تب و تاب می‌افتد و من می‌دانستم که باید یک روزی این کار را انجام دهم. اما همان زمان درگیر پروژه‌های دیگری شدم. چهار پنج سال بعد دوباره ساخت فیلم‌های زامبی مد شد. اما نتوانستم آن کاری را که  دلم می‌خواهد انجام بدهم. به این ترتیب می‌بینید که من از مدت‌ها قبل در فکر ساخت یک فیلم زامبی بودم و بالاخره هم موفق به کارگردانی یکی از آنها شدم.

  •  آیا هیچ استعاره‌ای در این فیلم وجود دارد؟

تارانتینو: فکر می‌کنم در بخشی که من ساخته‌ام کمی استعاره هست. اما نمی‌خواستم این وجه به اصطلاح توی چشم بزند.

منبع: moviewed.com
27مارس 2007

کد خبر 19156

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز